خوش آمدید
بس که جان کند تنم از تن و جان سیر شدم
آخر ای مرگ شتابی که ز غم پیر شدم
خنده ی تلخ من از درد نشانی دارد
غنچه ی خون جگرم کز همه دلگیر شدم
در بر عشق تو با آن همه تدبیر آخر
حاصل این بود که بازیچه ی تقدیر شدم
آسمان زیر و زبر گردی و نابود شوی
که من از گردش تو بس زبر و زیر شدم
اندرین باغ که هر لاله به خون غوطه ور است
خوب شد خوب که چون سبزه زمینگیر شدم
زندگانی اگر این است بدین تلخی و رنج دیگر ای مرگ شتابی که ز جان سیر شدم نظرات شما عزیزان: جمعه 18 مهر 1393برچسب:, :: 17:26 :: نويسنده : nashenas
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||
|